یک بیت راست ویک بیت دروغ !!
محمد هاشم مهدوی محمد هاشم مهدوی

بافرارسیدن انتخابات، شورواشتیاق زیادی دربین مردم، مخصوصاًدرمیان طرفداران وهواداران یک کاندید، شعله ورمی گردد. گاهی هیجان درونی که نتیجه علاقه مندی یک شخص به کاندید منتخب اش، می باشد به سرحد غلووزیاده گویی می رسد.  بعضی ازکاندیدها درصورت لزوم ، به طرفدارانشان توصیه می کنند که برای اغواوفریب مردم به استفاده ازقهرمانهای مردم، آنهایی که محبوب قلوب مردم اند وبرای آنهاالگو واسوه گردیده اند، استفاده نمایند!

این شیوه ناجوانمردانه همیشه درتاریخ وجودداشته وانسانهای ابن الوقت، آنهایی که درکمین فرصتهابوده وازشرایط بحرانی وهیجانی استفاده شایسته می نمایند، قهرمانهای یک ملت را به عنوان یک ابزار، برای رسیدن به اهداف شان همواره استعمال می نمایند.

شعرزیریک نمونه بسیارآشکاردرین شرایط(انتخابات)  است که توجه هربیننده رابه طرف خود جلب می نماید. وگاهی باعث تعجب وشگفت کسانی می گردند که اندک تأمل ودرنگی داشته باشد. یعنی درخواندن آن اندکی صبرداشته ومتفکرانه آنرا به تحلیل بگیرد. زیاد منتظرتان نمی گذارم، باهم شعری رامی خوانیم، که شاعرآن حتماً خیلی شجاعانه آنرا انشادکرده ودرکمپاین تبلیغاتی کاندید محبوبش درسطح شهربه نمایش گذاشته است:

رهبرا راه بلندت باقیست

مردم پیروزمندت باقیست

توسن ات را تک سواردیگریست!!

یک خلیل خون نگاردیگریست!!

جایگاه این شعردرمرکزیک تابلوی تبلیغاتی قرارداشت که طرف راست آن تمثال شهید مزاری وطرف چپ آن عکس آقای استاد خلیلی بایک لبخند معنادار( به مردم یاشهید مزاری؟) خودنمایی می کرد.

اگراندکی حوصله داشته باشیم وخوب چهاراطراف این ترکیب آذین شده رامورد دقت وتحلیل قراردهیم، این پرسش خلق می گردد که آیابین این دوعکس هیچ سنخیتی وجوددارد؟ یعنی بین صاحبان این دوعکس اصلاً وجه شبهی پیدامی شود؟ وآیاهیچ ارتباطی مادی ومعنوی بین این دوعکس برقرارمی باشد؟ پاسخ این پرسشها بابررسی  این شعربه صورت ذیل بدست می آید:

اولاً، اینکه دومصرع اول آن،  کاملاً مطابق باحقیقت می باشد، چون به شخصیت آقای شهید مزاری بدون تردید زیبنده ومناسب می باشد. اوبدون شک، راه بلند چگونه زیستن رابه مردم وطبقات محروم جامعه واقلیتهای محروم افغانستان نشان داد وطبیعت این راه بلند هم، پرورش انسانهای آزاد و مردم روشنفکروآزاد منش می باشد که خوشبختانه نسل جوان، باافکارروشنفکرانه ودانش سیاسی نمونۀ ازرهروان این راه بلند بوده که دست آورد خون پاک آقای شهید مزاری تلقی می گردد.

ثانیاً، دومصرع دوم آن که متوجه مدح وستایش آقای خلیلی می باشد، اندکی بی انصافی به نظرمی رسد. چون آقای خلیلی " تک سوار"  نیست، آقای محقق وآقای اکبری هم خودشان رادرین " توسن"  شریک می دانند!! اگرمردم لطف کنند وروح آقای مزاری هم ناراحت نشود وبرای اینکه " توسن"  شهید مزاری خالی نماند " سه تک سوار"  راحق خلافت وجانیشینی بدهد، که این موضوع بنفسه عقلانی ومنطقی نیست. ازآن که بگذریم انتخاب " تک سواری" برای جانشینی شهید مزاری حق مسلم مردم است نه آقایان خلیلی، محقق واکبری. اینهاانصافاً باید خجالت بکشند که خودهارا" تک سواران"  توسن پاک آقای شهید مزاری می خوانند!!

ثالثاً، آقای خلیلی " خون نگار" نیست.  این صفت شایسته ایشان نمی باشد، بلکه حقیقتا یکنوع توهینی است که به اوحواله می گردد. ایشان نه تنها" خون نگار"  نیستند، بلکه " پول نگار" هستند.  بهتربودکه  شاعرمحترم صفت " پول نگار" رادرمصرع چهارم می گنجانیدتاباعث خشنودی ومسرت زیادترممدوحش می گردید!

چون آقای مزاری وقتی داردنیاراوداع گفت هیج نوع سرمایه یاساختمان ویاکدام ذخایربانکی ازخودبرجای نگذاشت، به همین دلیل عقل سلیم قضاوت می کند که آقای خلیلی که سرمایه دارمعتبرمحسوب می گردد، صلاحیت وشایستگی جانیشینی شهید مزاری رادارا نباشد.

شهید مزاری یک درویش متقی بود درحالیکه آقای خلیلی یک ثروتمند مخفی است، زیرا اوبه اندازه کافی زرنگ وباهوش است که ظاهرخویش را به صفات درویشان بیاراید وازسفرۀ  کاپیتالیستی نان مچرب ومقوی رانوش جان نماید!

زیادهم بعید نمی نماید که درین فرصت مغتنم، به سراغ دو" تک سوار"  دیگرهم یعنی؛ آقای محقق وآقای اکبری رفته وببینیم که آیاآنهاهم هیج سنخیتی باشهید مزاری دارند یانه ؟ آیاآنهاجامع صفات خلافت درویش متقی رادارد یاخیر؟

دریک دیدگاه کلی آنها، ازجهات متفاوت باآقای خلیلی، متصف به صفات جانشینی نبوده وواجد اشغال توسن مقدس درویش متقی مردم مانمی باشند. هرسه این اشغالگران توسن مقدس، درتلاش هستند که ازاین توسن  سکویی برای رسیدن به اهداف شان استفاده نمایند. آقای محقق یک پهلوان فرصت طلب، تایک رهبرمبتکر، همیشه منتظراست که چه وقت دریایی احساسات مردم متلاطم می شود تاازاین آب گل آلوداحساسات تودۀ ملت، ماهی مقصودش را به جال بیندازد. ووقتی که  احساسات مردم فروکش نمود و اوبه اهدافش رسید، به لاک مصلحت خویش اندرون شده تاباشد که خداوندگاررزاق، روزیی مقسم اورادرشرایط دیگرازمعبردسترخوان مردم نصیبش فرماید! واگرهم لازم دید براحتی وبدون کدام احساس مسؤلیت به معامله گری پرداخته وچند صباحی ازاین سیستم تجدید رمقی می نماید. پس می بینیم که شخص موصوف قصۀ ما هیچ خویشاوندی باپیردرویش ومتقی کلبه ماندارد.

اما " تک سوارسوم"  یعنی آقای اکبری دامه انشعابه، داستان انشعاب وانفصال ایشان ازقطارپیردانای مردم برهمگان آشکاروهویدااست. آنزمان که  جناب آقای اکبری خودرادرمقابل  شهید مزاری ، برای احرازپست رهبری حزب وحدت کاندید کرد و شکست خورد، دوا ومرهم زخم شکست ونفس اماره خویش رادرانشعاب ازحزب وحدت یافت ویکباردیگرنمک کینه آمیزخویش رابرزخمهای التیام نیافته ملت محروم هزاره پاشید . آیا هیچ عقلی ومنطقی اجازه خواهد  داد که ایشان نیزادعای خلافت مقام شهید مزاری را بنماید؟ قطعاً نه.

درپایان لازم به یادآوری است که شاعران محترم وثناگویان دربارمعاصر درهنگام مدح وثنای " تک سواران مصنوعی"  ومدعیان خلافت  پرچمدار خونین و پیردرویش مردم ستمکش ومستضعف، آخرین حد ازاحتیاط رافراموش نکرده تامباداهزاران خون رنگین شهدا پایمال شود. ودرمقابل  پروردگارمحتسب مسؤول واقع نشوند.


July 23rd, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات